راهی شدن یک بدهکار صرفا بابت موضوعات مالی به زندان یعنی انتهای بدبیاری اما هستند کسانی در این دیار که تفسیر دیگری برای نامیدی افراد بدون پشتوانه مالی و بعضاً معنوی رقم میزنند.
به گزارش روابط
عمومی ستاد مردمی دیه کشور، در محلهای که صدای خیابان و بوی امیدهای خاموش در هم
آمیخته بود، «ندا» زنی آرام و صبور بود که سالها با همسرش مهران و فرزندانشان در
کنار هم میدویدند تا زندگی را با تمام سختیهایش حفظ کنند. همسرش به بیماری مزمنِ
سرطلان گرفتار بود و هرچه از مال دنیا داشتند فروخته بودند و صرف درمان بیماری «مهران»
کرده بودند .
بار بدهیهای «مهران»
روز به روز سنگینتر میشد اما «ندا» با ایمانی قوی به آیندهای روشن، فکر میکرد
و به تلاش خود ادامه میداد.
«مهران» روزبهروز
شکنندهتر میشد و فشار بیماری و بدهیها بر زندگی آن ها سایه میافکند اما با
ارادهای آهنین به یاد فرزندانش میخواست آیندهای روش برایشان بسازد.
روزی که شرایط
جسمانی مهران به شدت وخیم شد، پزشکان هشدار دادند که با درمان مناسب ممکن است
بتوانند مدت بیشتری کنار هم باشند؛ اما هزینههای درمان و بدهیها بهجا مانده مجالی
به آنها نداد.
«مهران»
در بستر بیماری درگذشت ندا با چهرهای اندوهگین به فرزندانش نگاه میکرد و تصمیم
گرفت در کنار آنها بماند و برای آیندهشان تلاش کند.
زندگی
پس از فقدان «مهران» برای «ندا» با چالشهای تازهای آغاز شد، بدهیهای باقیمانده و
فشارهای حقوقی که میتوانست به زندان منجر شودآرامش را از او ربوده بودمشکلات
زندگی بر شانههایش فشار میآورد.
او
بار مسؤولیت را تنها بر دوش میکشد و به دلیل نبود پشتیبان قوی، به تدریج احساس میکرد
که خانه از آوای امید خالی میشود حتی با فروش یکی از کلیههایش هم نتوانست آرامش
را به خانهاش بیاورد.
طلبکاران در پی
آنند حقوقشان را مطالبه کنند و «ندا» ناتوان در پرداخت بدهی شوهرش بییار و یاور
مانده به ناچار روانه زندان میشود و فرزندان با اشک و پرسشهای بیپاسخ، به دنبال
مادرشان در سکوت محله میگردند.
پرونده «ندا»
اکنون در ستادمردمی دیه استان اردبیل با مبلغ بدهی نزدیک به 900 میلیون تومان
درحال رسیدگی است و «ندا» و
امثال نداها در انتظار دستان پرمهر نیکوکاران
برای رهایی از پشت میلههای زندان و درآغوش کشیدن فرزندانش ماندهاند.