گاهی داستان زندان، از پشت میلهها شروع نمیشود؛ از یک اعتماد نابجا شروع میشود.
به گزارش روابط عمومی ستاد مردمی دیه کشور، از وقتی زنی در سکوت، کنار همسرش مینشیند
و با لبخند و شاید اندکی تردید، برگهای را امضا میکند؛ برگهای که قرار است فقط کمکی
کوچک به مرد زندگیاش باشد. اما همان امضا، سرآغاز فصلی میشود که زندگیاش را به نقطهای
میکشاند که هرگز تصورش را نداشت: زندان.
در ماههای اخیر، ستاد دیه آذربایجان شرقی با پروندههایی روبهرو شده که هرکدام،
روایتی تلخ از همین اعتمادهای بیپاسخ است؛ زنانی که نه تاجر بودهاند، نه اهل ریسک
اقتصادی. خانهدارانی که تنها به اصرار همسر، دستهچک به نام خود گرفتهاند تا در مشکلات
مالی یارشان باشند.
اما وقتی موعد چکها رسید و پولی برای پرداخت نبود، قانون دیگر مهربان نبود؛ چک
به نام زن بود و زندان در انتظارش.
رسول تقیپور، مدیر ستاد مردمی دیه آذربایجان شرقی میگوید: «از دغدغههای جدی
من همین است. خانمهایی داریم که هیچ اطلاعی از معاملات ندارند، فقط به خاطر اعتماد
به همسر، دستهچک گرفتهاند و حالا پشت میلهها هستند. در همین یک ماه گذشته، نزدیک
پنج پرونده با همین موضوع داشتیم.»
او با تأکید بر لزوم دقت بیشتر بانکها افزود: «بانکها
باید هنگام ارائه دستهچک، سختگیرانهتر عمل کنند. متأسفانه برخی خانمها نمیدانند
چک یعنی تعهد، یعنی مسئولیت. وقتی چک برگشت بخورد، قانون صادرکننده را مسئول میداند،
نه کسی که واقعاً از آن سود برده است.»
تقیپور با لحنی پر از تأسف ادامه میدهد: «از ابتدای امسال
تاکنون ۱۷ زندانی زن از زندانهای استان آزاد کردهایم؛ نیمی از آنها بهخاطر همین
ماجراها در زندان بودند».
صدایی از پشت دیوارها
یکی از این زنان، متولد ۱۳۷۰ است. صدایش آرام است، اما پر از حسرت: «همسرم
چک برگشتی داشت. گفت به نام تو دستهچک بگیرم تا کارها راه بیفتد. من هم اعتماد کردم.
فکر میکردم دارم کمک میکنم… اما در نهایت نهتنها مشکلاتش حل نشد، بلکه من وارد زندان
شدم. اون بیرون بود، من در زندان، و بچهام بیپناه ...».
چشمانش پر از اشک میشود وقتی ادامه میدهد: «هیچوقت
فکر نمیکردم محبت، میتواند روزی اینطور تاوان داشته باشد.» اما
این فقط یک روایت نیست. در گوشهی دیگر زندان، مادر جوانی نشسته که داستانش، بغض هر
مادری را میشکند.
او میگوید: «همسرم آهنفروش بود و به برادرش
چک داده بود. وقتی نتونست در موعد مقرر چک رو تسویه کنه، برادر شوهرم ازش شکایت کرد
و همسرم رفت زندان. من برای اینکه اون آزاد بشه و پیش بچههام برگرده، به برادر شوهرم
چک دادم تا رضایت بده. گفتم بزار آزاد بشه، ما باهم بدهیتو صاف میکنیم. ولی همسرم
نهتنها بدهی رو نداد، بلکه بعدش ازم جدا شد.
برای اینکه حضانت دو تا بچهام پیش خودم بمونه، مهریهمو بخشیدم. حالا خودم به
خاطر همون چک، زندانیام و بچههام با پدر و مادرم زندگی میکنن ...». صدایش میلرزد
وقتی از کودکانش میگوید: «بزرگترم تازه مدرسه میره، هر بار
که میاد ملاقات، میپرسه مامان کی برمیگردی خونه؟ جواب ندارم براش ...»
قانون؛ بیتفاوت به احساس
از نگاه قانون، چک فقط یک امضاست. نه عشق میفهمد، نه نیت خیر. مطابق
قانون جدید صدور چک، صادرکننده – یعنی کسی که چک را امضا کرده – مسئول پرداخت وجه است. حتی
اگر چک به درخواست همسر صادر شده باشد یا وجه آن در جیب دیگری رفته باشد، قانون تنها
به امضا نگاه میکند. همین بیتوجهی به جزئیات، باعث شده زنانی که درگیر طلاق، اختلاف
یا حتی جدایی هستند، با بدهیهای میلیونی و حکم حبس روبهرو شوند.
یک امضا، یک هشدار
این روزها پشت دیوارهای سرد زندان، زنانی نشستهاند که تنها گناهشان اعتماد بوده
است. دستهچکی که قرار بود ابزار کمک
باشد، حالا سندی است برای حبس. مدیران ستاد مردمی دیه میگویند
آگاهی و آموزش حقوقی زنان باید جدی گرفته شود. نه برای بیاعتمادی در خانواده، بلکه
برای حفاظت از خودشان.
شاید وقت آن رسیده است که پیش از هر امضا، هر برگ چک، هر قولی، یک مکث کنیم؛ چون
گاهی یک امضا، میتواند مرز میان آزادی و اسارت باشد.