همشهریآنلاین - الناز عباسیان
: حالا که تقریبا آمار قربانیان
کرونا تکرقمی و گاهی هم به صفر نزدیک میشود نبایدایثار کادر درمان و دغدغههایشان
را فراموش کنیم. مطالبات این قشر از جامعه بهویژه پرستاران اغلب بیجواب مانده و
در کاغذبازیهای اداری و بازیهای سیاسی گم شده است. در سالروز میلاد حضرت زینب
سلاماللهعلیها که بهنام و گرامیداشت پرستار در تقویم رسمی کشورمان مزین شده، یادی
از این مدافعان سلامت کرده و سراغ تعدادی از پرستاران نمونه رفتهایم.
مرهم درد و رفیق روزهای سخت
پدربزرگش از کاسبان نیکوکار تهران بود و روحیه دستگیری از دیگران از
پدربزرگ به نوهاش به ارث رسیده. داوود صانعی، پرستار
نمونه بیمارستان قلب شهید رجایی با این روحیه نوعدوستی در شغلش خوش درخشیده
و توانسته با کمک همکارانش در کادر درمان در امور خیریه پیشقدم شود. از تهیه ارزاق
و کمک هزینه ازدواج و تحصیل گرفته تا آزادی ۶۹ زندانی ماحصل تلاش آنها است.
هفده سال پیش در محل
کارش با بیماری مواجه میشود که از داربست افتاده و ناتوان شده و اهل و عیالش نیاز
به کمک داشتند. کمک به این خانواده، شروعی جدی برای کارهای خیرش بود. خودش میگوید:
«چند سالی با حمایت همکاران و خانوادههایشان به این خانواده و چند فرد کمبرخوردار
کمک کرده و ارزاق میفرستادیم. تا اینکه تصمیم گرفتیم کار اساسیتر کرده و زندانی
آزاد کنیم. در میان این خانواده افرادی بودند که سرپرست خانواده در زندان بود. برای
آزادی او مبلغی جمعآوری شد و او به آغوش خانواده بازگشت. در این مسیر با ستاد دیه
ارتباط گرفتیم و برای زندانیان غیرعمدی که برای مشکلات مالی سالها در زندان
بودند، مبالغی جمعآوری کردیم. خوشبختانه تاکنون حدود
۶۹ زندانی آزاد شده و پیگیر آزادی نفرات بعدی هستیم.
حدود ۹۰ درصد اعضای کادر درمان و خانوادههای
آنها هستند و تعدادشان به ۱۲۳ نفر
میرسد. پیشنهادهایی که اعضا میدهند به اشتراک میگذاریم. از جمله حمایت از مؤسسه
خیریه فرخنده (حامی کودکان معلول بیسرپرست و بدسرپرست) است. تا جایی که در توانمان
هست مایحتاجشان را تهیه میکنیم. برای خانوادههای کمبرخوردار هم بستههای معیشتی
تهیه میکنیم».
حس خوب آزاد کردن آدمهای دربند
او در ادامه به خاطرات و حس خوبی که با آزادسازی زندانیها برای او و
همکارنش رقم میخورد میگوید: «جرائم مادی و غیرعمد ممکن است برای افراد زیادی پیش
بیاید. خاطرم هست یکبار جوان ۲۲
سالهای که پیک موتوری بود را از زندان آزاد کردیم اما بعدش او مانده بود کجا برود.
مادرش از غصه او دق کرده و از دنیا رفته بود؛ نه خانهای داشت و نه خانوادهای. با
کمک دوستان برای او خانهای اجازه کردیم و مسیر زندگیاش تغییر کرد. از مردم میخواهم
که هر کدام یک قدم کوچکی برای کار خیر بردارند. لازم نیست حتما قدمهای بزرگی
برداشته شود آدم یک قدم کوچک هم که بردارد جامعه به سمتی که باید پیش میرود. از
طرفی از همین جا میخواهم تا هموطنانم در خیابانها حواسشان به آمبولانسهایی که
بیمار جابهجا میکنند باشد. اینها کارشان حیاتی است و یک لحظه هم از کمک به
بازگشایی مسیر دریغ نکنند».
معصومه روشنبین، ۲۶ سال
از عمرش را با بیماران و مداوای آنها گذرانده است. او که ۱۲ سال شیفت شب در آیسییو ی بیمارستان را در کارنامه کاری
خودش ثبت کرده، چند سالی است که وقت و انرژیاش را برای تحصیل و کسب تجربه در زمینه
مداوای زخم صرف کرده است. این کارشناس پرستاری که چندین مدرک در زمینه زخم از
مراکز مختلف از جمله مرکز بینالمللی زخم، نظام پزشکی، نظام پرستاری، معاونت درمان
وزارت بهداشت و جهاددانشگاهی دارد، درباره فعالیت خود میگوید: «همانطور که میدانید
زخمهای عمیق و عفونی در بدن هم برای بیمار و هم برای اطرافیان او دردناک است. کلا
زخم خوشایند نیست و در مواردی امکان سرایت به دیگر اعضای بدن بیمار و حتی دیگران
وجود دارد. اما با آگاهی از این خطرات و سختیها از سال ۹۵ درمان روی زخمهای باز بیماران را شروع کردم. از همان
زمان هدفم این بود که با دانش و تجربهای که بهدست آوردم برای بیماران مفید واقع
شوم. بسیاری از بیمارانی که دچار زخمهای عمیق میشوند، تا قطع عضو هم پیش میروند
اما من تمام تلاش را میکنم تا این اتفاق نیفتد. البته همه اینها خواست خداوند است
و ما همگی وسیله هستیم».
او در ادامه به لحظات خوب و خاطرهانگیز در شغل پرستاری اشاره کرده و میگوید:
«یکی از لحظات خوش دوران پرستاری برای من زمانی است که میبینم بیماری که زخمهای
دردناک و عمیقی داشت و احتمال قطع عضو او بالا بود، بهبود یافته و سراغم آمده است.
گاهی بیماران من را با هدیهای شرمنده میکنند و با این کارشان قوت قلب میگیرم.
در اوج ناامیدی و خستگی که دچار تردید در ادامه کار هستم از آنها انرژی میگیرم. خیلی
خوشحالم میبینم بیماران با زخمهای دردناک که حتی خانوادهشان هم امیدی به سلامتی
او نداشته و نمیتوانستند نزدیک او شوند اما به لطف خدا و این پانسمانهای نوین
درمان شدهاند. خاطرم هست وپسر بچهای ۱۲
ساله در تصادف دچار شکستگی استخوان شده بود و برای او پین و پلاتین گذاشته بودند.
متأسفانه بدن او به اینها حساسیت نشان داده و پای او بهشدت عفونت کرده بود. حتی
احتمال قطع عضو هم میرفت و این برای او خانواده و حتی ما کادر درمان دردناک بود.
خداوند کمک کرد و با کمک این پانسمانهای نوین در طول مدت چندماه این زخم بهبود پیدا
کرد. حالا از اینکه بهعنوان یک پرستار به لطف خدا کمک کردم تا این پسر را به زندگی
عادی برگردانم حس خوب و خوشایندی دارم. تعارف نداریم، واقعا زندگی با زخم و درمان
برای من و خانوادهام عادی نشده و سخت است اما وقتی میبینم میتوانم با دانش و
تجربهام مفید واقع شوم دریغ نمیکنم».
پایان پیام /