English
به ستاد دیه خوش آمدید. / ثبت نام کنید / ورود

اخبار

اینجا برای کمک به زندانیان غیرعمد صف می‌کشند !

یک‌ماه است قصه‌ شب‌های پارک‌های تبریز، گره خورده‌ به چشم‌های نمناک و بغضی که با لبخند، فرو داده می‌شود و دست‌هایی که در صفوف شلوغ بخشندگی را تمرین می‌کنند.

خبرگزاری فارس - فرینوش اکبرزاده: روی نوک پا بلند شده و چشم دوخته به مردی که دستگاه کارتخوان را در دست دارد. مادرش دست روی شانه اش می‌گذارد و به جلو هدایتش می‌کند. کارت در دستش را بالا می‌آورد و می‌گوید: آقا بفرمایید ... .

قصه‌ همین قدر ساده است و سرشار از تصویرهای مهربان. افطاری‌های این رمضان، افطاری‌هایی از جنس مهربانی بودند، از جنس بخشش، لبخند و رهایی.

افطاری‌هایی که ثمره‌شان، حضور بابا بود در خانه‌ای که چراغش کم سو شده بود، خانه‌ای چشم به راه برادر، نگاهی منتظر ِ فرزندی که از بد ِ روزگار، گرفتاری مالی‌اش، او را در آن سوی میله‌های زندان، به حبس کشیده بود.

دست‌های مهربان دعا، گره گشای رنج‌ها

«افطاریلیق» این رمضان، سفره‌ای بود برای سهیم شدن مردم تبریز در جشن ِ رهایی زندانیان جرائم غیرعمد که به خاطر بدهی‌های مالی ِ نه‌چندان بزرگ، گرفتار راهروهای طویل و اتاقهای دلگیر زندان شده بودند.

«عماد» را در یکی از این برنامه‌ها دیدم؛ کلاس چهارمی است و با پدرش و مادر و عمویش در جشن «افطارلیق» سنگفرش ولیعصر شرکت کرده. می‌گوید اولین روزهای سال نو، اتفاقی جشن عروسک‌های غول‌پیکر را دیده و بعد آن پیگیر برنامه‌های فرهنگی بهاری شده؛ در نهایت به این افطارلیق رسیده و به تلاش برای آزادی زندانیان جرائم غیرعمد.

پدر عماد کارت بانکی‌اش را به او داده تا به قول خودش، سهم شادمانی‌اش از بهار را با آدمهایی که چشم به راه مهربانی هستند، تقسیم کند. پسرک به سمت سن می‌رود و کارت را به نماینده ستاد دیه می‌دهد.

پدر عماد صاحب یک شرکت کامپیوتری است، می‌گوید در فضای معلق کسب و کارهای امروزی، خیلی دور از ذهن نیست که افراد بابت مسائل مالی دچار مشکل شوند و گرفتاری آنها را تا زندان برساند.

آقای احمدی می‌گوید معمولا در برنامه گلریزان نیمه رمضان شرکت می‌کرده، اما امسال که این امکان در تمام ایام ماه رمضان در سطح شهر قابل دسترس است، در چند برنامه شرکت کرده و حالا این پسرش است که دوست دارد نقش پدر را ایفا کند.

آن سوی شهر، در ارتفاعات خنک و دلچسب تبریز، کاروان افطارلیق با نوای موسیقی عاشیقی همراه شده.

بچه‌های کوچک آنقدر بالا و پایین پریده‌اند که معلوم نیست صورت‌شان از باد شبانگاهی تبریز گل انداخته یا شیطنت‌های قشنگ‌شان.

المیرا، مبینا، سلین، فاطمه و الناز، با دوچرخه‌‌های رنگارنگ‌شان تا بام تبریز رکاب زده‌اند و حالا کمی دورتر از صحنه‌ای که هنرمند عاشیق جایش را به گروه سرود نوجوانان داده، ایستاده‌اند و حرف می‌زنند.

الناز، به نمایندگی از این جمع ورزشکار، نزدیک صحنه‌ای می‌شود که با بنرهای رنگین، آمدن بهار طبیعت و رمضان را تبریک گفته و با نام و نشان شهرداری تبریز و ستاد دیه، آرزومند بهاری سرشار از بخشندگی و رهایی شده است.

لبخندزنان به‌ سمت دوستانش برمی‌گردد و چیزهایی می‌گوید که در سر و صدای باندها و باد شبانگاهی تبریز گم می‌شوند.

می‌گوید چند سال قبل، عموی بزرگم ورشکست و در زمان کوتاهی، گرفتار چک‌های برگشتی و طلبکاران ریز و درشت شد. پدرم و باقی خانواده هر چه داشتیم و به پول تبدیل می‌شد را فروختند تا مشکل عمو حل شود که نشد و ناچار راهی زندان شد.

می‌گوید همسر عمویم با دو بچه‌ی کوچک تنها مانده بود و تمام تلاش ما برای حل مشکل، نتیجه نداده بود تا نیمه رمضان پنج‌سال قبل که بعد از جشن گلریزان، عمویش با کمک مردمی که او را نمی‌شناختند، از بند رها شد و زندگی‌شان رنگ آرامش گرفت.

می‌گوید از آن سال به بعد عمویش کسب و کارش را دوباره راه انداخت و هر سال با کمک کسبه، مبالغی برای کمک به آزادی زندانیان جرائم غیرعمد جمع‌آوری می‌کند؛ باقی خانواده هم این روند را در پیش گرفته‌ایم چون به خوبی دیده‌ایم زندانی شدن آدم‌هایی که به علت‌های مالی در بند هستند تا چه اندازه برای خانواده هایشان سخت و رنج‌آور است.

می‌گوید حالا که بعد از سالهای محدودیت های کرونایی، در برنامه های متنوع بهاری امکان حضور مردم در جشن و کمک به زندانیان فراهم شده، به همراه دوستانم در حد توان یاریگر این اقدام هستیم.

افطاری‌های رنگین از جنس رهایی

حرف می‌زنیم و هر کدام‌شان چیزی می‌گویند و می‌خندند به خاطره سلین که دو شب قبل وقتی با عجله خود را به یکی از برنامه های افطارلیق شهرداری رساندند، اما کارت بانکی‌اش را جا گذاشته بود! برای همین امشب تا بام تبریز آمده‌اند و در کنار داغ‌گؤلی و همراه با جمع شهروندانی که از کلاه و کاپشن و پتو هر چه دارند به خود پیچیده‌اند، شادمانی را مزه می‌کنند.

رقص نور در دریاچه ائل‌گلی در سرمای زمستان هم زیبا بود، چه برسد به شب‌های دلچسب بهاری و در کنار مردمی که در هیچ فصلی، این خاطره‌ی سبز تبریز را تنها نمی‌گذارند.

برنامه افطارلیق ائل‌گلی، از پربازدیدترین و شلوغ‌ترین برنامه‌های نوروز امسال است. حمیدرضا که دو روزی هست برای دیدن خانواده پدری به تبریز آمده، به همراه پسرعمه‌اش که عضو گروه تواشیح برنامه است، با پارک تاریخی تفریحی ائل‌گلی آمده.

دانشجوی دکترای علوم اجتماعی است و بعد از مدتها رنگ سفر دیده؛ می‌گوید جامعه به آرامش و مهربانی برای بازسازی زخم‌ها و رنج‌های ریز و درشتش نیاز دارد و این مرهم جز با همدلی مردم اتفاق نمی‌افتد.

حمیدرضا، ایجاد فضای شاد در پارک‌ها و بوستان‌های شهر در روزهای بهار و ماه رمضان را جزو اتفاقات خیلی خوبی می‌داند که جامعه به آن نیاز دارد و پیوست‌های فرهنگی و اجتماعی مانند آزادی زندانیان جرائم غیرعمد به این برنامه ها را موجب همراهی مردم و افزایش شفقت اجتماعی برمی‌شمرد.

می‌گوید در همین یکی دو ساعت، بارها افرادی را دیده که کاملا معلوم است از جهت اقتصادی در سطح خیلی بالایی نیستند اما با چهره‌ای راضی از خود، کمکی هر چند اندک به این اقدام داشتند.

این یعنی همدلی با اقدامی که می‌دانیم خیر و برکتش به افراد جامعه می‌رسد و این مساله برخلاف آنچه این روزها سعی می‌شود از جامعه ایران نشان داده شود، معرف روحیه مهربان و یاریگر مردم ماست که در شرایط سخت همدیگر را تنها نمی‌گذارند.

وسط صحبت هستیم که مجری، گروه تواشیح را دعوت می‌کند، حمیدرضا با لبخند عذرخواهی می‌کند و جلوتر می‌رود تا این این اجرا فیلم بگیرد.

گل‌های آزادی در دست‌های افطارلیق

از جمع دورتر می‌شوم، گروه هنری بعدی در حال آماده شدن است تا لحظاتی به یاد ماندنی برای بهار تبریز بسازد.

بهار ِ امسال، از آغازین روزهایش، همزمان با شبهای دوست داشتنی ماه خدا، میزبان اقدامی است که شهردار تبریز برای این ایام خواهان اجرایی شدنش بود. «افطارلیق» ویژه برنامه رمضانی است که با برنامه‌ریزی سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری تبریز و همراهی مناطق دهگانه و سازمان های تابعه شهرداری در تمام سطح شهر، میزبان شهروندان و مسافران نوروزی تبریز بود. تبریز به برکت بهار و رمضان، مهربانی بی مانندی را تجربه کرد که موجب آشنایی هرچه بیشتر مردم با این مسیر پر خیر و برکت بود.

اشک ِ شادمانی و لبخند از ته دل ۵۰ خانواده تبریزی که به لطف قطره های مهربانی همشهریان و هموطنان، عزیزشان را بعد از مدتها دور از بند و زندان دیدند، هدیه‌ای برای تمام افرادی بود که در کنار هم به آزادی زندانیان جرائم غیرعمد یاری رساندند.

تبریز، شهر خاطره‌های کهنسال و ارجمند، نشان داد مهربانی را و همدلی را می‌شناسد، این بار از دریچه افطارلیق؛ چه کسی می‌داند فردا چه شگفتی پربرکت دیگری از آستین مردمان این دیار بیرون می‌آید ... .

14

پایان پیام/

۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ ۱۲:۵۵
تعداد کلیک: ۶۰۴

نظرات بینندگان

میانگین امتیاز کاربران: 0.0  (0 رای)

امتیاز:
نام فرستنده: *
پست الکترونیک:
نظر: *
 
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500  


کلیه حقوق این وب سایت متعلق به ستاد دیه می باشد.