به گزارش خبرنگار گروه حقوقی و قضایی خبرگزاری میزان، صدای خندههای کودکانه بچهها در کوچههای
پاییزی ورامین به گوش میرسید. مدرسه تعطیل شده بود، بچهها شادی کنان برای بازی به
کوچه آمدند. کوچهای که خیلی زود رنگ خون گرفت و غرق در ماتم شد.
قصه پر غصه از آنجایی آغاز شد که آقامحمود بار پالت آهنی بزرگ را جلوی در
خانه اش در کوچه گذاشت تا در مسیر برگشت برای صاحبش ببرد.
کامیون مال آقامحمود نبود، او با کامیون دیگران کار میکرد تا شکم زن و
چهار بچه اش را سیر کند. آقامحمود پالت آهنی را داخل کوچه گذاشت و رفت، بچهها مثل
نردبان از پالت بالا و پایین میرفتند و مانند قهرمانان کوهنوردی از این صعود شادی
میکردند. محمدمهدی ۶ ساله
داستان ما هم مثل دیگر دوستانش شادی میکرد. او بیشتر از بچههای دیگه ذوق پریدن از
میلهها را داشت، اما اخرین باری که با عجله فاصله یک متری را پایین پرید همه چیز مثل
کوه برسرش آوار شد.
شادی بچهها به یکباره به غم تبدیل شد و همه هراسان به سمت خانه محمد مهدی
رفتند، مادر با فریاد بچهها به کوچه اومد و با پیکر غرق در خون فرزندش مواجه شد.
پدر کودک بارها به آقامحمود گفته بود کامیونش را در کوچه پارک نکند و از
آن بدتر، بار کامیون و اثاثیه را در کوچه رها نکند. هر بار هم این تذکرها به لجبازی
و جمله معروف بعضی از رانندهها که مگر کوچه را خریده ای، تمام میشد!
با کمک همسایهها، محمدمهدی را از زیر پالت بیرون کشیدند و به بیمارستانی
در ورامین منتقل کردند، اما خیلی دیر شده بود او قبل از رسیدن به بیمارستان فوت کرد
و دنیا را بر سرخانواده اش آوار.
حالا دیگر نه آقامحمود کوچه را خریده بود، نه پدر محمدمهدی! داغ دل پدر
و مادر سوگوار محمدمهدی با به یاد آوردن این جمله، تازه میشد. تقصیر و خطای آقامحمود
محرز است. نباید ماشین سنگین را به کوچه فرعی میآورد و یا بارش را کنار در خانه اش
میگذاشت و میرفت. هیچ کدام از والدین نمیدانستند که بازی در کوچههای اینچنینی خطر
افرین است.
آقامحمود در دادگاه به پرداخت ۹۰ درصد
دیه کامل محکوم شد و دادگاه ۱۰ درصد
کودک را مقصر دانست و او که توان پرداخت دیه را نداشت روانه زندان شد اولیای دم تصمیم
گرفتند که هرگز رضایت ندهند تا درس عبرتی برای آقامحمود باشد.
اما این تمام ماجرا نیست غم دیگری در دل آقامحمود رخنه کرد و او پس از مدتی
فهمید به سرطان روده بزرگ مبتلا شده است. اگرچه کادرزندان به آقامحمود در مراحل درمان
کمک میکند و او را به بیمارستان برای شیمی درمانی میفرستند، اما این درمان با روحیه
مرده آقامحمود جوابگو نیست.
کارشناسان ستاد دیه توانستهاند با صحبتهای مکرر با پدر و مادر محمدمهدی،
آنان را راضی کنند تا از ۸۲ میلیون
تومان مبلغ دیه گذشت کنند و اکنون ۱۷۰ میلیون
تومان برای رضایت لازم است.
آقامحمود چنین داغی برای یک پدر و مادر نمیخواست. همه تلاشش یک لقمه نان
حلال بود و اکنون چهار فرزندش با اشک منتظر پدری هستند که هنوز به ۵۰ سالگی نرسیده و شاید
زمانی هم برای زندگی نداشته باشد!
انتهای پیام /