لیلا
اسماعیلنژاد - خبرنگار حقوقی قضائی
ایرنا : همه چیز با حادثه دلخراش رانندگی شروع شد؛ حادثه تلخی
که اقبال در آن یکی از خواهران و پدر عزیزش را از دست داد. کل خانواده دل و دماغ خود
را از دست دادند؛ دیگر لبخندی بر لبانشان نبود و با داغ عزیزان روزها را سپری میکردند.
همسایهها یکی یکی
برای درآوردن لباس عزا از تن این خانواده که سنتی دیرین و پسندیده است پیش دستی می
کردند اما انگار آنها به این زودی ها نمی توانستند این داغ را حل کنند.
روزها و هفتهها
و ماهها گذشت تا اینکه یک جشن عروسی در روستا بهانهای شد تا دوباره هم محلیها به
خانه اقبال بروند و از او و خانواده اش تقاضا کنند برای عوض شدن حال و هوا در این جشن
حضور یابند.
خواهر اقبال میگوید:
«با اصرار هم محلیها و اقوام که با نیت خیر پیش قدم شده بودند به عروسی رفتیم و در
این مراسم از برادرم خواسته شد تا در بازی محلی «پوب» بقیه جوانان را همراهی کند».
این اما همه داستان
نبود جوان مصیبت زده قصه ما، هنوز رخت سیاه را از تن در نکرده رخت زندان به تن کرد.
آری ، با بد اقبالی
های اقبال در این بازی، تکه چوبی به چشم یکی از مهمانان عروسی که یک خانم بود پرید
و این خانم بخت برگشته نابینا شد.
خواهر اقبال با ادامه
توضیحات خود می افزاید: «طبق حکم قضایی برادرم در یک مراسم سرور بعد از آن همه فشار
روحی به دلیل از دست دادن عزیزان مان به پرداخت دیه ای معادل 122 میلیون تومان محکوم
می شود و نداری مالی بابت این بدهی او را روانه زندان میکند». همه این اتفاقات در
شرایطی به این جوان تحمیل شد که او بعد از دست دادن پدر هزینه دو خانواده یعنی خود
(همسر و فرزندش) و همچنین مادر وخواهر را برعهده گرفته بود.
اینها تکهای از
داستان زندگی جوانی است که گویی بداقبالیهایش برای او کلافی سردرگم پیچیده و او را
از مسیر زندگی دور کرده است. اما در این میان و در این مدت تقریبا 2 سال، ستاد مردمی
دیه طبق وظیفه ذاتی خود یعنی کمک به زندانیان جرائم غیرعمد و غیرکلاهبردار بیکار ننشسته
و پیگیر وضعیت اقبال داستان ما شده است.
ستاد دیه با برگزاری
چندین نشست با خانواده شاکی و همسر شخص مصدوم شده توانست از 30 درصد کل بدهی گذشت رضایت
مندانه بگیرد و البته مبلغ باقیمانده بابت هزینه درمان و عملهایی که پزشکان انجام
آنها را پیش بینی کردهاند هم مورد تقاضای طرف آسیب دیده است.
خانواده این مددجو
هم هر چند با فروش قطعه زمین کوچکی که در جوار خانه روستایی شان ، موفق به تامین بخشی
از این بدهی ناخواسته شدهاند اما در حال حاضر اقبال برای پرداخت 50 میلیون تومان باقیمانده
همچنان ناتوان و معسر است و دست یاری من و شما را میطلبد.
حالا که در بهشتترین
ماه خداوند یعنی اردیبهشت قرار داریم بیاییم همچون این ماه که سخاوتمندانه باران مهربانی
خود را بر سر همه ما بیمنت می بارد، ما هم ابر نوازشی روی صورت جوان و خانوادهای
شویم که از بداقبالی روزگار در بند افتاده است و اصلا شاید این گرفتاری اقبال از سوی
خداوند سنگ محکی برای من و توست که خود را ارزیابی کنیم چقدر میتوانیم دست بخشندگی
داشته باشیم و مهربانی را با دستان پرمهر بیمنت خود تقسیم کنیم و خنده را دوباره بر
لبان اعضای خانواده اقبال بنشانیم؛ چه بسا با نشاندن لبخند روی لبان بندههای خدا،
خود خدا را خوشحال کردهایم.
انتهای پیام/