English
به ستاد دیه خوش آمدید. / ثبت نام کنید / ورود

اخبار

گزارش «سرنخ» از پرونده‌های مفتوح ستاددیه / از آزادی تا حبس

ستاد دیه کشور پر است از پرونده‌های عجیب. عجیب از این منظر که خیلی از این پرونده‌ها روایت زندگی‌هایی کاملا عادی است که با یک اتفاق کاملا غیرمنتظره دچار چالشی جدی شده‌اند.

 

جعفر پاکزاد مجله سرنخ ( همشهری) : اتفاقی که ممکن است برای هر یک از ما رخ داد و ما را هم با چنین چالش‌هایی روبه‌رو کند. تمامی شخصیت‌های این پرونده‌ها روزگاری مثل بقیه سرشان به زندگی‌اشان گرم بود که یک اتفاق ناخواسته مسیر زندگیاشان را تغییر داد و آنها را به دردسربزرگی انداخت. حالا این افراد به عنوان زندانیان جرایم غیرعمد روزگارشان را پشت میلههای سرد زندان سپری میکنند وچشم انتظار کمک خیرین و ستاد دیه کشور هستند تا شرایط آزادیاشان فراهم شود. در این گزارش نیز قرار است به شرح برخی از این اتفاقات و پرونده‌ها بپردازیم.

خانه پر دردسر

تازه دوسال از آغاز زندگی مشترک حمید با همسرش گذشته بود که زن جوان باردار شد و این یعنی قرار بود آنها تا مدتی دیگر صاحب فرزند شوند. آنها خوشحال از این اتفاق، به تکاپو افتادند تا شرایط را برای ورود عضو جدید خانواده مهیا کنند. پدر پیر حمید نیز با آنها زندگی می‌کرد و به همین دلیل آنها احتیاج به خانه‌ای بزرگتر داشتند. حمید به دنبال راه چارهای برای حل این مشکل بود و سرانجام به این نتیجه رسید که با استفاده از سقف آماده و دیوار چینی معمولی یک طبقه به خانه‌اش اضافه کند و اتاقی برای پدرش بسازد تا در آنجا زندگی کند.

به این ترتیب بود که  حمید دو کارگر ساختمانی و یک استاد گچ¬کار استخدام کرد تا در کمترین زمان طبقهی اضافه را بسازند. همه چیز برای مرد جوان طبق برنامه پیش رفت تا اینکه در یکی از روزها که کارگران مشغول کار بودند اتفاق هولناکی رخ داد. وقتی یکی ازکارگران آجرها را در قفسهی آهنی قرار داد و قرار شدآن را با بالابر دستی به طبقه بالایی ساختمان منتقل کند ناگهان قفسه آهنی از ارتفاق سه متری رها شد و به سر کارگر جوان برخورد کرد.

با اینکه کارگر جوان با یک حرکت سریع جانش را از مرگ نجات داد اما شدت برخورد قفسه آهنی به حدی شدید بود که او را راهی بیمارستان کرد. پزشکان تمام تلاش خود را کردند تا کاگر ساختمانی سلامتی اش را به دست آورد اما به دلیل شدت صدمات وارده او قطع نخاع شد و برای همیشه روی ولیچر نشست.

با این اتفاق ناگوار و شکایت کارگر ساختمانی حمید به عنوان کارفرما در این ماجرا 80 درصد مقصر شناخته شد و دادگاه او را به پرداخت دیه محکوم کرد. به این ترتیب مرد جوان تا پرداخت این مبلغ راهی زندان شد. مجید احسانی  معاون اجرایی ستاددیه کشور میگوید: ستاد دیه به دلیل وضعیت حاد شخص مصدوم و همچنین به جهت سرپرست بودن مجید و همچنین باتوجه به اینکه فرزندش تا مدتی دیگر به دنیا میآید رسیدگی به پروندهی او را آغاز کرد و خوشبختانه در ماه گذشته توانستیم با برگزاری چندین جلسه با شاکی میزان دیه را به مبلغ 350 میلیون تومان کاهش دهیم، اما همچنان پرداخت این مبلغ برای زندانی مقدور نسیت و برای آزادی از زندان احتیاج به کمک خیرین دارد.

خرید تراکتور به قمیت زندان رفتن

پیرمرد 78 ساله زنجانی همه عمرش را صرف کار در زمین کشاورزیاش کرده بود، سال‌ها با همان روشهای سنتی و قدیمی کشت و کار کرد اما بعد از خشکسالی‌ که از چند سال پیش گریبانگیر او و دیگر کشاورزان زنجانی شد و از طرفی کشاورزی سنتی دیگر کارایی نداشت تصمیم گرفت با دریافت وام 35 میلیون تومانی از بانک یک تراکتور خریداری کند و این بار با کار کردن روی زمین کشاورزی اقوام و همشهریهایش  روزگارش را سپری کند.

اما خرید تراکتور هم نتوانست به زندگی پیرمرد کشاورز رونق دهد و خشکسالی باعث شد خیلی از هم روستایهای پیرمرد زمینهای زراعیاشان را تبدیل به گلخانه کنند واین طور بود که پیرمرد بخت برگشته که برای پرداخت اقساط تراکتوری که خریداری کرده بود روی کار بر سر زمینهای کشاورزی حساب باز کرده بود با مشکل روبه رو شد. پیرمرد تراکتور را فروخت اما باز هم کاری از پیش نبرد و او برای پرداخت مابقی اقساط دیگر پولی در بساط نداشت. در نهایت نیز به خاطر تأخیر در پرداخت قسط‌ها و دیرکرد بانکی با شکایت بانک از دهم مهرماه  امسال به زندان افتاد.

مجید احسانی  معاون اجرایی ستاددیه درباره رسیدگی به پرونده کشاورز 78 ساله میگوید:این زندانی با بدهی 48 میلیون تومانی راهی زندان شد اما با کمک ستاد دیه، بدهی او به 24 میلیون تومان کاهش یافت ولی باز هم توان پرداخت بدهی باقی‌مانده را ندارد وبه همین خاطر در زندان به سرمیبرد و برای آزادی احتیاج به کمک خیرین دارد.

چیپس‌هایی که به زندان ختم شد

شروع کار جدید به امید سودهی بالا شاید آرزوی خیلیها باشد اما در این میان یک تصمیمگیری اشتباه و قدم نسنجیده‌ای که برداشته می‌شود میتواند آدم را به دردسربزرگی بیاندازد درست مثل مرد جوان اردبیلی که با هزار امید وآرزو، تمام زندگیاش را حراج کرد تا کارخانه تولید چیپس راه‌اندازی کند. او می‌خواست نه تنها خودش به درآمد برسد بلکه برای چند نفر دیگر از همشهریانش کارآفرینی کند اما چرخ روزگار به کامش نچرخید و به جای سود و درآمد بالا میلههای سرد زندان نصیبش شد.

ماجرایی که برای رحیم رخ از زمانی آغاز شد که به فکر افتاد با راهاندازی کارخانه تولید چیپس تکانی به زندگیاش بدهد. برای این کار همهی دار و ندارش را چوب حراج زد و با کلی دوندگی کارخانهاش را راه اندازی کرد و بعد از خرید دستگاه‌های لازم و 48 تن سیب زمینی از یک کشاورز تولید چیپس آغاز شد. اما هیچ کدام از برنامه ریزیهای اقتصادی رحیم اجرا نشد. او نام عجیبی برای محصولاتش انتخاب کرده بود و شاید همین نام بود که باعث شد محصولاتش در بازار به فروش نرود و بدهی پشت بدهی بود که او بالا آورد. هر چند رحیم با فروش خودرو، اسباب و وسایل خانه و جواهرات همسرش از پس بدهی خرید دستگاه‌ها و تجهیزات کارخانه تولید چیپس برآمداما همچنان بابت خرید 48 تن سیب‌زمینی از یک کشاورز و بابت خرید روغن سرخ‌کردنی از یک شرکت، بدهکار ماند و در نهایت او دوم تیر امسال به اتهام محکومیت مالی ناشی از صدور چک‌های بلامحل، راهی زندان شد.

مجید احسانی  معاون اجرایی ستاددیه میگوید:مجموع بدهی این فرد که قصد داشته از محل راه‌اندازی کسب و کار جدید به سود برسد نه ضرر، 145 میلیون تومان بود که ستاد دیه استان مربوطه موفق شد 97 میلیون تومان از مجموعه بدهی را با گرفتن رضایت شاکیان پرونده و همچنین ارائه تسهیلات بدون سود پرداخت کنند اما او که حالا آهی در بساط ندارد تا بدهی‌اش را بپردازد و خانواده‌اش که روزگاری زندگی خوبی داشتند در خانه اجاره‌ای زندگی می‌کنند، همچنان بابت مابقی بدهی در زندان است.

دردسر برای مدیر کاروان

اگر قصد دارید وارد کارجدیدی شوید حتما مطمن باشید تجربهی کافی را پیدا کردهاید واز زیرو بم آن کار به خوبی سردرمیآورید. شاید کوچکترین اشتباه در محاسباتتان شما را به دردسربزرگی بیاندازد. دردسر بزرگی که گریبان محمود را گرفت به خاطر بی‌توجه به همین نکته مهم بود. او مرد آبرومندی بود که سالها با خوش نامی زندگی کرده بود و همهی مردم محل او را به عنوان آدمی خیر و مداح اهل بیت میشناختند اما به خاطر یک اشتباه به ظاهر ساده راهی زندان شد.

ماجرا از این قرار بود که این مرد بعد از اینکه به عنوان مداح چند کاروان زیارتی را همراهی کرد تصمیم گرفت خودش کاروان زیارتی راه بیاندازد وبه این ترتیب بود که شروع کرد به ثبت نام از اعضای هیئتی که درآنجا مداحی میکرد.

همه چیز طبق برنامهریزیهای محمود پیش رفت و او پس از ثبت نام افراد، با خیال اینکه دیگر کاری برای انجام دادن نمانده حتی خرید بلیت هواپیما و رزرو هتل را انجام داد اما دردسر برای او زمانی آغاز شد که در روز پرواز، متاسفانه به دلیل تکمیل نبودن مدارک تعداد زیادی از افراد این کاروان، ویزای زائرین از سوی سفارت کشور عراق  صادر نشد و سفر عتبات عالیات به تعویق افتاد.

محمود که قبول مسئولیت ثبت‌نام و تعهد انجام کارهای اداری را به عهده داشت حالا باید خسارت سنگینی به خاطر لغو شدن بلیت‌ها و همچنین اعزام زائران پرداخت می‌کرد و برای این کار مجبور شد مبلغ زیادی از دوستانش قرض بگیرد. هرچند او موفق شد زائران را به سفر زیارتی ببرد اما با گذشت مدتی، چون موفق نشده بود پولهایی را که قرض گرفته است برگرداند با شکایت طلبکاران دستگیر و راهی زندان شد.

مجید احسانی  معاون اجرایی ستاددیه میگوید:درحال حاضر این زندانی باید 75 میلیون تومان بدهی‌اش را پرداخت کند تا دوباره آزاد شود اما به دلیل عدم توانایی مالی احتیاج به کمک خیرین دارد.خوشبختانه طی جلسات صلح و سازشی که اعضای ستاد دیه با شاکیان پرونده داشتند موفق شدند مبلغ 10 میلیون تومان را رضایت بگیرند اما بابت مابقی بدهی همچنان در زندان درانتظار کمک خیرین است.

 شوخی به ظاهر ساده اما دردسرساز

گاهی یک اتفاق ساده و یا حتی یک شوخی، یک حرف و یا یک فکر پیش پا افتاده، ورق زندگی انسان‌ها را برمی‌گرداند و روزگار سختی را پیش رویش قرار می‌دهد.درمیان پرونده‌های زیادی که روی میز ستاد دیه قرار می‌گیرد و زندانیان زیادی که چشم انتظار کمک خیرین برای آزادی از زندان هستند آدم‌هایی با داستان‌های عجیبی دیده می‌شوند که یک شوخی به ظاهر ساده،زندگی‌اشان را از این رو به آن رو کرده وبه جای اینکه در کنار خانواده‌هایشان باشند روز را پشت میله‌های زندان شب می‌کنند.

یکی ازاین پرونده‌ها مربوط به ماجرای سرباز جوانی است که در یکی از روزهای دی‌ماه سال 91 به خاطر یک شوخی ساده درگیر حادثه‌ای تلخ شد وزندگی‌اش را نابود کرد.ماجرا از آنجایی آغاز شد که سرباز جوانی به نام نادر که روزهای خدمتش را دریکی از پادگان‌های استان فارس پشت سرمی گذاشت  به عنوان نگهبان شب درمحل خدمت، اسلحه را با خشابی پر از هم خدمتی‌اش تحویل گرفت ومشغول نگهبانی شد.هوا آن شب سرد بود و نادر که هیچ وقت فکرش را نمی‌کرد چه حادثه‌ی تلخی قرار است رخ دهد اسلحه را به دیوار اتاقک نگهبانی تکیه دادو برای گرم شدن شروع به راه رفتن در محوطه‌ی کرد.

و اتفاقی که رخ داد

اتاقک نگهبانی درنزدیکی خوابگاه سربازان قرار داشت،نادر در افکار خود غرق شده بود وهمچنان مشغول راه رفتن بود،درهمین زمان محسن دوست هم  خدمتی‌اش به سراغش آمد اما خبری از اونبود و فقط چشمش به اسلحه‌ی نادر افتاد که به دیواره‌ اتاقک نگهبانی تکیه داده شده بود.محسن  به نیت اینکه نکند اسلحه توسط مسئول شب پادگان پیدا شود و دوست هم خدمتی‌اش به خاطر جا گذاشتن اسلحه اضافه خدمت بخورد ویا بازداشت شود اسلحه را برداشت و منتظر ماند تا نادر از راه برسد.اما هرچه منتظر ماند خبری از نادر نشد و اوبرای فرار از سرمای هوا به سمت آسایشگاه به راه افتاد . درمیانه‌ی راه بود که فکری به ذهنش رسید .وقتی سرباز جوان وارد آسایشگاه درحالی که اسلحه را در دست گرفته بود شروع کرد با صدای بلند بلند صحبت کردند.

صدای محسن زیاد بود و یکی از سربازان به خاطر این کارش به او تذکر داد.همین تذکر به ظاهر ساده کافی بود تا بین آنها درگیری لفظی شروع شود.محسن که از دست هم‌خدمتی‌اش عصبانی شده بود و دوست داشت به خیال خودش او را ادب کند برای ترساندنش گلنگدن اسلحه را کشید  ولوله اسلحه را به سمتش نشانه رفت اما در همان لحظه ناگهان دستش روی ماشه رفت و چند گلوله از اسلحه شلیک شد و با سرباز دیگری که در ماجرای این درگیری هیچ دخالتی نداشت برخورد کرد وباعث مرگش شد.

با مرگ سرباز جوان و شکایت خانواده‌اش پرونده‌ای در این خصوص تشکیل و سربار جوان در در شعبه دوم دادگاه نظامی فارس پای میزمحاکمه قرار گرفت.محسن با رای دادگاه به قتل عمد محکوم شد اما در ادامه وقتی دیوان عالی کشور با توجه به شواهد موجود او را به اتهام قتل غیرعمد تنها محکوم به پرداخت کرد.

حالا محسن که نه او و نه خانواده‌اش توان پرداخت 250 میلیون تومان را نداشتند راهی زندان مرکزی شیراز شد و حالا چشم انتظار است تا خیرین شرایط آزادی اش را فراهم کنند.

معاون اجرایی ستاددیه می‌گوید: با توجه به اینکه ستاد دیه برای هر زندانی سقفی از تسهیلات را نظر گرفته است ، نیکوکارانی که تمایل دارند به طور خاص در زمینه‌ی آزادی زندانیان جرایم غیرعمد به ستاد دیه کمک کنند،می‌توانند کمک‌های نقدی خود را با نام «ستاد دیه کشور» به شماره حساب‌های 74/74 بانک ملت شعبه مستقل مرکزی، 7777 بانک تجارت شعبه مرکزی، 8888 بانک صادرات شعبه مرکزی، 55555 بانک ملی واریز کرده و اصل فیش پرداختی را به روابط عمومی ستاد دیه به شماره 88916011  ارسال کنند.

انتهای پیام /

۷ اسفند ۱۳۹۵ ۱۱:۲۹
تعداد کلیک: ۲,۰۰۹

نظرات بینندگان

میانگین امتیاز کاربران: 0.0  (0 رای)

امتیاز:
 
نام فرستنده: *
پست الکترونیک:  
نظر: *
 
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500  


کلیه حقوق این وب سایت متعلق به ستاد دیه می باشد.