جعفر پاکــــزاد : بازخوانی پروندههای
مفتوح ستاددیه که به منظور آگاهیدهی بیشتر هموطنان از ابتلای به مشکلات ناخواسته
مطرح میشود، این بار به روایت خبرنگار مجله «سرنـــخ» مورد
بررسی قرار گرفتهاند که در ادامه مشروح برخی از پروندههای قابل تامل از نظر میگذرد؛
روزگار سخت زندان
افرادی که کاملا اتفاقی و در جریان حوادث عجیب و غریب
گرفتار میشوند و بعد به دلیل ناتوانی در پرداخت دیه یا بدهی به زندان میافتادند،
بیشمارند. تا حالا گزارشهای مختلفی درباره زندگی این افراد و دردسرهایی که
برایشان ایجاد شده منتشر کردهایم و در این شماره نیز قصد داریم ماجرای برخی دیگر
از زندانیان جرایم غیرعمد را که به دلیل فقر در زندان به سر میبرند بازگو کنیم.
ماجراهایی که مطالعه آنها میتواند درس عبرتی برای بقیه باشد.
بدشانسی کارگر ساده
مدتها بود که خودش را به آب و آتش میزد تا خرج خانوادهاش
را دربیارود. از روستایشان راهی تهران شد
و به عنوان کارگر در میدان تره وبار مشغول کار شد. یک پایش تهران بود و یک پایش در
روستایشان تا کمک حال پدر پیرش باشد. میدانست
که با خشکسالیهای چند سال اخیر پدر پیرش مشکلات بیشتری در زندگی دارد. برای همین
پس از اینکه مدتی در تهران کار و پولی برای خودش پسانداز میکرد، راهی روستایشان
میشد تا به خانوادهاش کمک کند تا اینکه حادثهای عجیب او را گرفتار سرنوشتی عجیبتر
کرد. حادثهای که برای خیرالله رخ داد، در
یکی از همان روزهایی که او برای کمک به پدر پیرش راهی روستایشان در خراسان شمالی
شده بود اتفاق افتاد. ماجرا از این قرار بود که از مدتی قبل چاهی که در زمین کشاورزی
پدرش وجود داشت خشک شده بود. به همین خاطر به دنبال راهی بودند تا برای سیراب کردن
زمین های خشک شده کشاورزیاشان به آب برسند. و چه کاری بهتر از اینکه از چاهی که
در زمین کشاورزی همسایهاشان وجود داشت آب را به زمینهایشان برسانند. اما این چاه
احتیاج به لایبروبی داشت ومردجوان برای انجام
این کار، کارگر ماهری را استخدام کرد که تا چاه را لایروبی کند.
به این ترتیب بود که کار لایبروبی چاه آغاز شد. مرد کارگر در
چاه مشغول کار بود و خیرالله در بالای چاه ماسه و خاک هایی
را کارگر در داخل دلو ریخته بود با کمک دستگاه بالابر به بیرون از چاه منتقل میکرد
که ناگهان حادثهای غیرقابل پیشبینی رخ داد. آخرین دلوی که کارگر چاهکن به بیرون
از چاه فرستاده بود، پیش از اینکه خیرالله بتواند آن را بگیرد و محتویاتش را خالی
کند ناگهان از دهانه چاه به داخل سقوط کرد و روی سر کارگر چاهکن افتاد. درجریان
این حادثه مرد کارگر به شدت مجروح شد. خیرالله هر طوری بود او را از داخل چاه
بیرون کشید و به بیمارستان منتقل کرد اما شدت ضربه به سر مرد کارگر آنقدر زیاد بود
که بر خلاف تلاش پزشکان برای نجات جانش، روی تخت بیمارستان جان باخت.
با مرگ کارگر جوان، خیرالله به دردسربزرگی افتاد. خانواده این کارگر از خیرالله شکایت کردند و او
به اتهام قتل غیرعمدی دستگیر شد. مدتی بعد رسیدگی به این پرونده در دادگاه شروع شد
و در نهایت قضات دادگاه خیرالله را به خاطر بیمبالاتی و بی احتیاطی به پرداخت دیه
محکوم کردند اما پرداخت دیه کامل یک انسان آنقدر زیاد بود که مرد روستایی و خانواده اش توانایی پرداخت آن را نداشتند و به
همین خاطر او راهی زندان شد.
مجید احسانی معاون اجرایی ستاد دیه کشور در باره رسیدگی به پرونده
خیرالله به سرنخ میگوید: وقتی پرونده این مرد در اختیار ستاد دیه قرار گرفت با
تحقیقاتی که گروه تحقیق ستاد دیه استان خراسانشمالی انجام داد معلوم شد که این
مددجو و خانوادهاش به هیچ عنوان توانایی
پرداخت دیه را ندارند. از طرفی خیرالله به خاطر پیر و از کار افتاده بودن پدرش
تنها نانآور خانوادهاشان بود و پس از به زندان افتادنش خانوادهی او با مشکلات فراوانی
مواجه شدند.
وی در ادامه میگوید: از طرف دیگر فرد فوت شده نیز صاحب ۲ کودک کوچک است که امکان بخشش کل مبلغ دیه برایشان
امکانپذیر نبود اما با این حال طی جلساتی که با آنها داشتیم از دریافت 5 میلیون
تومان از مبلغ دیه گذشت کردند. پس از آن ۳۸ میلیون
تومان از طریق کمکهای مردمی و خانواده مددجو فراهم شد و حالا برای آزادی این
مددجو به ۸۰ میلیون
تومان دیگر نیاز است و اگر این مبلغ توسط خیرین تامین شود، خیرالله میتواند از
زندان آزاد شده و نزد خانوادهاش بازگردد.
شوخی با اسلحه
گاهی وقتها شوخیهای بیجا و بیمورد کار دست آدمها میدهد
و آنها را به دردسر میاندازد. اما گاهی این دردسر آنقدر بزرگ است که زندگی
خانوادهای را تحت تاثیر قرار میدهد. دردسری که برای یک سرباز گرگانی اتفاق افتاد
هم به همین بزرگی بود. او برای شوخی اسلحه
را به طرف دوستش گرفته بود اما در همین هنگام گلولهای شلیک و حادثهای
هولناک رقم خورد.
پروندهی این سرباز جوان که محمد نام دارد و ناخواسته و درجریان یک شوخی
باعث مرگ بهترین دوستش شده، یکی از پروندههایی
است که به تازگی توسط مسئولان ستاد دیه درحال رسیدگی است. ماجرای این حادثهی عجیب
برمیگردد به دوسال پیش. زمانی که محمد در حال گذراندن دوران سربازی بود و در قسمت
اسلحهخانه یکی از پادگانها مشغول خدمت بود.
دوماه از خدمت محمد گذشته بود و او در این مدت با مهرداد، یکی دیگر از
سربازان، ارتباط دوستانهای برقرار کرده بود. روزحادثه دو سرباز جوان در قسمت اسلحهخانه بودند که محمد اسلحه کلت فرمانده
شیفت را برداشت و خشاب آن را خالی کرد و بعد به خیال اینکه دیگر گلولهای در اسلحه
باقی نمانده، آن را به طرف پیشانی مهرداد گرفت. او در حالی که لبخندی به لب داشت و
مطمئن بود که اسلحه، گلولهای ندارد ماشه را چکاند اما ناگهان صدای شلیک گلوله
فضای اسلحه خانه را پرکرد و مهرداد با صورتی غرق درخون روی زمین افتاد. محمد وحشت
کرده بود و باورش نمیشد که در شمارش تعداد فشنگها اشتباه کرده و یک عدد فشنگ در داخل
اسلحه باقی مانده بود.
پس از مرگ مهرداد، پرونده محمد به مراجع قضایی ارسال شد و دادگاه او
را به اتهام قتل غیرعمد به پرداحت 190 میلیون
تومان دیه محکوم کرد و پسر جوان به زندان
افتاد.
احسانی درباره این پرونده نیز میگوید: در تحقیقاتی که انجام شد، معلوم
شد که محمد و خانوادهاش استطاعت مالی برای پرداخت دیه را ندارند. چرا که پدرش از کار
افتاده و مادرش نان آور خانوادهاشان بود. به همین دلیل ستاد دیه در قالب تسهیلات بانکی بدون سود تا میزان 133 میلیون تومان به
این مددجو وام اعطاکرد اما با این حال همچنان برای آزادی این پسرجوان 57 میلیون تومان
باقی مانده است که امیدواریم با کمک خیرین این مبلغ نیزجمع آوری شود.
مهریه دردسرساز برای مرد ناشنوا و
نابینا
بدشانسی پشت بدشانسی. گاهی وقتها که قرار است چرخ روزگار به کام یک نفر نچرخد،
هرکاری بکند این اتفاق نمیافتد و آنوقت است که بدشانسی پشت بدشانسی ممکن است
گریبانش را بگیرد. مرد نابینا و ناشنوای اهل
قزوین به نام سعید هم جزو این دسته از آدمها بود که گرفتار سرنوشتی عجیب
شد.
سعید از زمان تولد هم نابینا و هم ناشنوا بود. اما هیچ وقت شرایطی که
داشت باعث نشد او از زندگی دست بکشد. سعید مانند آدمهای دیگر زندگیاش را ادامه
داد و حتی ازدواج کرد. حاصل ازدواج سعید و همسرش پسری هشت ساله است. سالهای اول زندگی
همه چیز خیلی خوب پیش میرفت تا اینکه پس از گذشت چند سال همسر سعید که دیگر نمیتوانست
شرایط جسمی او را تحمل کند بدون دریافت مهریه جدا شد و به این ترتیب سعید و فرزندش
تنها ماندند.
از آن به بعد بود
که روزگار روی دیگر خود را به مرد جوان نشان داد. شرایط جسمی سعید به او این اجازه
نمیداد که پسر 8سالهاش را به تنهایی بزرگ کند به همین خاطر تصمیم گرفت دوباره
ازدواج کند اما هنوز چند ماهی از ازدواج دومش نگذشته بود که همسرش دوم نیز راه همسر اول را در پیش گرفت و از
او جدا شد اما این بار ماجرا کمی متفاوت تر بود و زن جوان قبل از جدایی 313 سکهای
را که به عنوان مهریه مشخص کرده بودند اجرا گذاشت و آن را مطالبه کرد.
پرداخت این همه سکه آن هم برای سعید که با توجه به شرایطش هیچ کاری از دستش برنمیآمد و تنها منبع درآمدش
کارگری کردن در یک گاوداری ساده بود آن هم با حقوق 400 هزار تومان در ماه امکان
پذیر نبود به همین خاطر او به دلیل عدم پرداخت مهریه به زندان افتاد.
چندماهی از زندان رفتن سعید گذشت و به دلیل سختی زندگی سعید
در ندامتگاه مرکزی قزوین و مشکلات فراوانی که برای او وجود داشت، در نهایت قاضی
رای داد که پرداخت مهریه برای سعید بهصورت اقساطی باشد. اما او باید برای پیش قسط
20 میلیون تومان پرداخت میکرد که با توجه به وضعیت اقتصادی، امکان پرداخت این
مبلغ هم برایش وجود نداشت. سعید که از پرداخت پیش قسط هم عاجز بود سه ماه در زندان ماند تا اینکه در نهایت با کمک
مددکاران زندان پروندهی او روی میز مسئولان ستاد دیه قرار گرفت و با توجه به
شرایط زندانی تسهیلاتی را برای او درنظر گرفتند.
احسانی معاون اجرایی ستاد دیه کل کشور درباره پرونده این
مرد میگوید: خوشبختانه این روزها ستاد دیه با کمک خیرین استان قزوین مبلغ مورد نیاز برای آزادی این مددجو را فراهم
کرده است و به امید خدا به زودی از زندان
آزاد خواهد شد.
وقتی یک جانباز به دردسرمیافتد
یکی دیگر ازپروندههایی که به تازگی توسط ستاد دیه کشور درحال بررسی است
تا شرایط آزادی را برای یک مددجو که جانبار دوران دفاع مقدس است و در یک حادثه
ناخواسته به دردسربزرگی افتاده، فراهم کند.
ماجرا برای خلیل 60 ساله از آنجایی آغاز شد که او تصمیم گرفت پس از سالها اجاره نشینی در زمینی که از پدرش
به او ارث رسیده بود یک آپارتمان 4 واحدی بسازد تا با این کار فرزندانش درآینده
سرپناهی برای خود داشته باشند. اما برای ساخت یک خانه پول زیادی احتیاج بود و به
همین خاطر خلیل شصت ساله به سراغ یکی از بانکها میرود وچندمیلیون تومان وام می
گیرد و شروع به ساخت خانه میکند اما کار به این سادگی پیش نرفت و در جریان ساختن
ساختمان خلیل آنقدر پول کم آورد که در نهایت مجبور شد 3 واحد از ساختمانش را برای خرید
مصالح ساختمانی و پرداخت دستمزد کارگران به قیمت پایین تری پیش فروش کند. اما ماجرا
به این جا نیز ختم نشد ناگهان همه چیز آنقدر گران شد که رشته کار از دست خلیل در
رفت و نتوانست واحدهایی را که به مشتریهایش قول داده بود تحویل دهد. همین بدقولی
کافی بود تا خریداران از او شکایت کنند و او با 152 میلیون تومان بدهی به زندان
افتاد.
خیلیل نه تنها به آرزویش نرسید بلکه با میلیونها تومان بدهی و 60 سال سن
این روزها روزگارش را پشت میلههای زندان سپری می کند .
احسانی میگوید:پس از اینکه پرونده این مددجو به دست ستاد دیه رسید با
توجه به شرایط او جلسات متعددی با شکات پرونده داشتیم و خوشبختانه توانستیم پس از
10 ماه 70 درصد بدهی را از شکات رضایت بگیریم. مقداری از بدهی این مددجو نیز با
کمک با کمک بنیاد شهید و امور جانبازان و همچنین تسهیلاتی که ستاد دیه در نظر گرفت
فراهم شد وبه امید خدا پس از آزادی مددجو مابقی بدهی را به صورت قسطی به شکات
پرداخت خواهد کرد.
اول ایمنی بعد کار
اول ایمنی بعد کار،شاید تنها این یک جمله باشد اما اگر به آن عمل کنند
خیلی از اتفاقهای ناگوار رخ نمیدهد و هیچ خانوادهای عزیزش را از دست نمیدهد.در
یکی از جدیدترین پروندههایی که ستاد دیه کشور درحال بررسی است تا شرایط را برای
آزادی یک استاد بنا به نام یاسر که به
دلیل عدم رعایت نکات ایمنی باعث مرگ کارگرش شد فراهم کنند.
این اتفاق هولناک در یکی از رزوهای آبان ماه سال گذشته در یکی از شهرهاین
استان کردستان رخ داد.ماجرا از این قرار بود که روز حادثه یاسر به همراه کارگر 22 ساله
اش مشغول انجام سفتکاری در یک ساختمان در حال آن هم در حاشیه یک بزرگراه بودند که
ناگهان کارگر 22 ساله به خاطر عدم رعایت اصول ایمنی سقوط میکند و جانش را از دست
میدهد.
با مرگ کارگر جوان یاسر به عنوان صاحبکار به دلیل عدم رعایت ایمنی در کار،
مسبب قتل غیرعمد کارگرش میشود .او حالا چند ماهی میشود که در زندان مرکزی استان کردستان
چشم انتظار خیرین است تا پس از پرداخت دیه دوباره طعم آزادی را بچشد وبه خانهاش
بازگردد.
انتهای پیام /